در گذر روزهای من

ساخت وبلاگ
زنگ زدم به دختره میگم این شماره تلفن به اسم خودت نیست یه شماره تلفن بده به اسم خودت باشه تا بتونم ثبت کنم پروندت رو میگه من خودم شماره همراه ندارم یعنی سنم نمی‌رسه یکی بگیرم میگم خوب پس نمیتونی وام بگیری تا سنت برسه برگشتم دارم پروندش رو بررسی میکنم تا ببینم آخه کدوم همکار اینو با این سن فرستاده واحد در کمال ناباوری و تاسف دیدم دختره گزینه مطلقه رو تیک زده شناسنامش رو دیدم دیدم بله با خودم میگم آخه تو سنت به گرفتن یه سیم کارت نمی‌رسه چچوری ازدواج کردی کردی خدا در گذر روزهای من...
ما را در سایت در گذر روزهای من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hn71o بازدید : 11 تاريخ : سه شنبه 22 اسفند 1402 ساعت: 16:58


دوست دارم خاطراتی که ازرده خاطر میکند خاطرم  را
چون یاد تو می درخشد در خاطرم

-----------------------------------------------
من تنها با نظر گذاشتن شما خوشحال میشم

دوستان فقط نظر میدین ادرس هم بزارین به جون اون سرچه های تو حیاطمون

اگه به دردتون خورد کپی کنین

اهل شوخی و مزاحم حالا حالا ها هم ناراحت نمیشم بابت حرف های شما

هر چیزی هم که مبهم بود میتونی بپرسی تو اولین فرصت جواب میدم

در گذر روزهای من...
ما را در سایت در گذر روزهای من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hn71o بازدید : 8 تاريخ : سه شنبه 22 اسفند 1402 ساعت: 16:58


دوست دارم خاطراتی که ازرده خاطر میکند خاطرم  را
چون یاد تو می درخشد در خاطرم

-----------------------------------------------
من تنها با نظر گذاشتن شما خوشحال میشم

دوستان فقط نظر میدین ادرس هم بزارین به جون اون سرچه های تو حیاطمون

اگه به دردتون خورد کپی کنین

اهل شوخی و مزاحم حالا حالا ها هم ناراحت نمیشم بابت حرف های شما

هر چیزی هم که مبهم بود میتونی بپرسی تو اولین فرصت جواب میدم

در گذر روزهای من...
ما را در سایت در گذر روزهای من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hn71o بازدید : 16 تاريخ : پنجشنبه 19 بهمن 1402 ساعت: 6:05

سه ماه هست ماشینو گذاشتم واسه فروش مشتری میومد و می‌رفت ککم نمی گزید

امروز که بردم مشتری ببینه گفت خوبه بریم واسه قولنامه آقا پاهام چسبید زمین نمی‌دونم چرا

تا حالا همچین نشده بودم زبونم بند آمد گفتم برم تماس میگیریم

نمیدونم چرا دلم نیومد همونجا قولنامه رو امضا کنم

بلاخره که الان سردرد حاکم شده و دارم میلرزم

امیدوارم که خیره

در گذر روزهای من...
ما را در سایت در گذر روزهای من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hn71o بازدید : 32 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1402 ساعت: 8:43

هم اکنون که دارم مینویسم دختر همسایه بغلی دیوار به دیوار یه آهنگ بیس دار گذاشته که خیلی قشنگ لرزه هاشو رو مبل میفهمم رو زمین میشینی قشنگ میلرزونتت

پدر یه نگاه به من می‌کنه و یه نگاه به بخاری میگم اشکالی نداره پدر هر وقت پخشش تموم شد لوله بخاری رو جا میندازم بخاریه دیگه یکم جا به جا شده از خونه که بیرون نرفته

در گذر روزهای من...
ما را در سایت در گذر روزهای من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hn71o بازدید : 20 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1402 ساعت: 12:38


دوست دارم خاطراتی که ازرده خاطر میکند خاطرم  را
چون یاد تو می درخشد در خاطرم

-----------------------------------------------
من تنها با نظر گذاشتن شما خوشحال میشم

دوستان فقط نظر میدین ادرس هم بزارین به جون اون سرچه های تو حیاطمون

اگه به دردتون خورد کپی کنین

اهل شوخی و مزاحم حالا حالا ها هم ناراحت نمیشم بابت حرف های شما

هر چیزی هم که مبهم بود میتونی بپرسی تو اولین فرصت جواب میدم

در گذر روزهای من...
ما را در سایت در گذر روزهای من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hn71o بازدید : 42 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1402 ساعت: 21:53


دوست دارم خاطراتی که ازرده خاطر میکند خاطرم  را
چون یاد تو می درخشد در خاطرم

-----------------------------------------------
من تنها با نظر گذاشتن شما خوشحال میشم

دوستان فقط نظر میدین ادرس هم بزارین به جون اون سرچه های تو حیاطمون

اگه به دردتون خورد کپی کنین

اهل شوخی و مزاحم حالا حالا ها هم ناراحت نمیشم بابت حرف های شما

هر چیزی هم که مبهم بود میتونی بپرسی تو اولین فرصت جواب میدم

در گذر روزهای من...
ما را در سایت در گذر روزهای من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hn71o بازدید : 38 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1402 ساعت: 21:53


دوست دارم خاطراتی که ازرده خاطر میکند خاطرم  را
چون یاد تو می درخشد در خاطرم

-----------------------------------------------
من تنها با نظر گذاشتن شما خوشحال میشم

دوستان فقط نظر میدین ادرس هم بزارین به جون اون سرچه های تو حیاطمون

اگه به دردتون خورد کپی کنین

اهل شوخی و مزاحم حالا حالا ها هم ناراحت نمیشم بابت حرف های شما

هر چیزی هم که مبهم بود میتونی بپرسی تو اولین فرصت جواب میدم

در گذر روزهای من...
ما را در سایت در گذر روزهای من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hn71o بازدید : 68 تاريخ : سه شنبه 29 فروردين 1402 ساعت: 16:48

سر صبح پدر و مادر داشتن از خاطرات مشترکشون می گفتن

پدر میگه باهم رفته بودیم سفر فلان جا چقدر خوش گذشت خانم یادت هست

مادر میگه اره

پدر برگشته طرف ما میگه فقط نمیدونم اونموقع شما کجا بودین

به مادرم نگاه میکردم دیدم داره ریز ریز میخنده

تو دلم میگم خوب معلومه دیگه کجا بودیم تو جیب پشتی شما

در گذر روزهای من...
ما را در سایت در گذر روزهای من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hn71o بازدید : 65 تاريخ : سه شنبه 29 فروردين 1402 ساعت: 16:48


دوست دارم خاطراتی که ازرده خاطر میکند خاطرم  را
چون یاد تو می درخشد در خاطرم

-----------------------------------------------
من تنها با نظر گذاشتن شما خوشحال میشم

دوستان فقط نظر میدین ادرس هم بزارین به جون اون سرچه های تو حیاطمون

اگه به دردتون خورد کپی کنین

اهل شوخی و مزاحم حالا حالا ها هم ناراحت نمیشم بابت حرف های شما

هر چیزی هم که مبهم بود میتونی بپرسی تو اولین فرصت جواب میدم

در گذر روزهای من...
ما را در سایت در گذر روزهای من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hn71o بازدید : 65 تاريخ : سه شنبه 29 فروردين 1402 ساعت: 16:48